بگزار دیگران فکر کنند که من عاشقِ رنگِ مشکی ام،
اما بین خودمان بماند بانو،
همیشه در عزای نبودنت مشکی خواهم پوشید،
به یادت همیشه سازِ دهنی ات را همراهِ خودم نگه می دارم ...
(این را حتی ونوس هم نمی داند، بین ِ خودم است و خودت ...)
ونوس کوچولو، نمی دانی چقدر دلم تنگ است...
- چقدر؟
- به اندازه تمام ستاره های آسمان...
- چقدر زیاد، حالا چرا؟
- دل تنگی که دلیل نمی خواد، تازه دیگر دستِ خودم هم نیست،
همش فکر می کنم کسی که باید باشد،نیست ...
اگر مطمئن بودم که هر شب قرار است خوابت را ببینم،
حداقل تیزیِ نبودنت کمی کمتر در قلبم فرو می رفت...
در خواب دیدنت هم غنیمتِ بزرگی است در این بی خوابی ها ...